کد مطلب:293426 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:683

منظومة ولایت 3

عظمت و شكوه مقام امام زمان (عج)

ولایت تكوینی امام زمان (عج)

علم و قدرتِ بیكرانِ امام زمان (عج)

نمونه ای از ولایتِ تكوینیِ امام رضا (ع)

نحوة ارتباط ولایی با امام زمان (عج)

هنگامة اضطرار و توسل به امام زمان (عج)

توجه و توسل مداوم به امام زمان (عج)

تكاپو برای جلب رضایت امام زمان (عج)

ولایت تشریعی امام زمان (عج)

حكومت اسلامی ایران، جلوه ای از ولایت امام زمان (عج)



عظمت و شكوه مقام والای امام زمان (عج)

در برابر اقیانوسی از عظمت قرار گرفته ایم كه هر موجود عظیمی در مقابل وسعت و بزرگی اش خود را می بازد و محو می شود. در مقابل بیكرانی از نور قرار گرفته ایم كه هر چشم تیزبینی را خیره می كند؛ چه رسد به چشم های نابینای ما به هر حال، دست نیاز به سوی این اقیانوس رحمت دراز كرده ایم و مطمئنیم كه ما را از دریای كرامت خویش محروم نخواهد كرد.

عظمت مقام اهل بیت (هم) و به ویژه مقام حضرت ولی عصر (عج) برای امثال بنده قابل درك نیست. نمی دانم آیا میان غیر اهل بیت (هم) انسان هایی یافت می شوند كه كُنه مقام را درك كنند یا نه؟! اما در هر حال، عظمت و نورانیت این مقام نباید ما را از كوشش برای درك هر چه بیش تر آن باز دارد.



ولایت تكوینی امام زمان (عج)

آن چه بزرگان ما توانسته اند با تعبیرهایی به شكوه و جلالت این مقام اشاره كنند، حقیقتی است كه «ولایت تكوینی» نامیده می شود. در تبیین و توضیح این مقام، سخن ها فراوان گفته شده؛ اما حقیقتش این است كه بنده در تبیین درست آن احساس ناتوانی می كنم. برای این كه راهی به سوی دركِ عظمت این مقام والا برایمان باز شود، به روایتی از امام صادق (ع) دربارة مقام علم امامان (هم) اشاره می كنم:



علم و قدرت بیكران امام زمان (عج)

سدیر صیرفی كه یكی از اصحاب خاص امام صادق (ع) بوده است می گوید:

با گروهی از خواصِ اصحاب امام صادق (ع) (ابوبصیر، مِیسر، یحیی بزاز و داوود قمی)

به محضر امام صادق (ع) شرفیاب شدیم. شنیدیم كه امام (ع) با ناراحتی و غضب می فرمود: عجب از مردمانی كه می پندارند ما از غیب مطلعیم؛ در حالی كه علم غیب را جز خداوند نمی داند! همانا گاهی كنیز خود را می طلبم؛ در حالی كه نمی دانم در كدام حجره از خانه است {به گونه ای سخن گفت كه مقتضای فهم و معرفت حاضران در جلسه بود}. هنگامی كه حضرت از جایش برخاست و به اندرون خانه رفت، من و ابوبصیر و میسر نیز به دنبال آن جناب به داخل خانه رفتیم و عرضه داشتیم: خداوند، ما را فدای تو گرداند! شنیدیم كه در امر كنیزتان چنین و چنان می گفتید؛ در حالی كه ما از علم فراوان شام آگاهیم و آن را به علم غیبی كه خاص خداوند است، نسبت نمی دهیم.

حضرت فرمود: ای سدیر! آیا این آیه را در كتاب خدا یافته ای كه می فرماید: قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِیكَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْكَ طَرْفُكَ ؛1 كسی كه دانشی از كتاب داشت، گفت: پیش از آن كه چشمت را بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد.

گفتم: فدایت شوم. این آیه را گاهی خوانده ام.

فرمود: آیا آن مرد را می شناسی و آیا می دانی كه نزد او چه مقدار از «علم الكتاب» وجود داشت؟!

گفتم: شما آگاهم كنید تا بدانم.

فرمود: به اندازة قطره ای از باران در دریایی سبز. پس نسبت علم او به «علم الكتاب» چگونه است؟!

گفتم: چه بسیار اندك و ناچیز است!

پس به من فرمود: ای سدیر! چه بسیار است این علم برای كسی كه خداوند علم او را به «علم الكتاب» نسبت داد! ای سدیر! آیا این آیه را نیز در كتاب خداوند عزوجل یافته ای كه می فرماید: قُلْ كَفَی بِاللّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَبَیْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ؛ 2 بگو برای شهادت و حكم راندن بین من و شما، خدا و كسی كه علم كتاب نزد او است، كفایت می كند.

گفتم: گاهی خوانده ام، فدایت شوم!

پرسید: آیا آن كه علم ناچیزی از «علم الكتاب» نزد او است، عالم تر و فهیم تر است یا كسی كه تمام «علم الكتاب» نزد او است؟!

گفتم: به قطع كسی كه تمام «علم الكتاب» نزد او است.

پس با دست مباركش به سینة مطهرش اشاره كرد و سه مرتبه فرمود: علم الكتاب كله و الله عندنا؛ به خدا سوگند! تمام علم كتاب نزد ما، اهل بیت است.3

آصف بن برخیا چون بهره ای از «علم الكتاب» داشت، توانست بارگاه عظیم بلقیس را پیش از آن كه پلك چشمان حضرت سلیمان (ع) به هم بخورد، از صنعای یمن به فلسطین منتقل كند؛ چرا كه قرآن می فرماید:

قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ...؛

در زبان عرب اگر حكمی را بر صفتی تعلیل كنند، آن صفت بر علیت دلالت خواهد داشت؛ بنابراین، معنای آیه این است كه چون چنان علمی داشت، توانست چنین كار خارق العاده ای را انجام دهد. آری، بنابراین روایت پرمعنا و نورانی، علم آصف بن برخیا، در مقایسه با علم اهل بیت (هم) همچون قطره ای ناچیز در برابر دریایی بیكران است. به بیان دیگر، علم آصف بن برخیا كه به او قدرت داد تا تخت و بارگاه بلقیس را پیش از چشم بر هم زدنی در پیشگاه سلیمان (ع) حاضر كند، قطره ای ناچیز از دریای علمِ اهل بیت (هم) و مهدی موعود (عج) ما است.

از این حدیث شریف راهی گشوده می شود تا بدانیم علومی كه خداوند به اولیای خاصّ خویش عطا كرده، چه حقیقت والا و چه دریای پرعظمتی است كه یك قطره اش چنان آثاری را در پی دارد. به هر حال، ما با چنین دریای بیكرانه ای مواجهیم، چنین دریایی را با ذهن های ضعیف و محدود خودمان چگونه می توانیم پیمانه كنیم؟! چنین حقیقت عظیمی را چگونه می توانیم وصف كنیم؟! چاره ای برایمان باقی نمی ماند جز این كه در پیشگاهِ عظمتِ علم، قدرت و روح والای اهل بیت (هم) سر تعظیم بر خاك ساییم و همراه با احساس ناتوانی و تذلل بگوییم: ما كجا و فهم مقام والای شما كجا ؟!

شایسته است برادران و خواهران ارجمند ما در فرصت هایی مناسب، روایات مربوط به علوم و مقام های اهل بیت (هم) را مطالعه كنند و دربارة آن بیندیشند تا شاید به حقایق و نكته هایی آموزنده و كارساز دست یابند. باری، وجود امام عصر (عج) اقیانوسی بیكران از علم، قدرت، عظمت و نورانیت است كه علم و قدرت آصف بن برخیا قطره ای از آن به شمار رود.



نمونه ای از ولایت تكوینی امام رضا (ع)

شخصی مورد اطمینان برایم نقل كرد كه در مشهد مقدس و منزل یكی از دوستان، با دو دانشجوی امریكایی كه زن و شوهر بودند، ملاقات كردم. برای آن دو، داستان شگفت آوری رخ داده بود كه به تقاضای میزبان، آن داستان را برای ما نقل كردند: آن دو جوان امریكایی گفتند: وقتی كه ما در یكی از دانشگاه های امریكا مشغول تحصیل بودیم، پیوسته در خود احساس خلا می كردیم. با اشاره به سینه اش گفت: احساس می كردم كه این جا خالی است، سپس گمان كردم كه این كمبود، ناشی از غریزة جنسی است و با ازدواج و انتخاب همسر، آن خلا پر می شود؛ از این رو، هر دو تصمیم گرفتیم با هم ازدواج كنیم؛ اما پس از ازدواج نیز آن خلا پر نشد و همچنان آن كمبود را در خود احساس می كردیم. از این امر سخت ناراحت شدم و با این كه به همسرم علاقه داشتم، در ظاهر تمایلی به او نشان نمی دادم و گاهی حتی حوصلة صحبت كردن با او را هم نداشتم.

روزی برای عذرخواهی به او گفتم: اگر گاهی می بینی كه من حال خاصی دارم و از تو دوری می گزینم، گمان نكنی كه علاقه ای به تو ندارم؛ بلكه این ناراحتی و افسردگی و احساس خلا از دوران دانشجویی در من بوده و تا كنون رفع نشده است و هر از چندگاه بدان مبتلا می شوم. همسرم گفت: اتفاقاً من نیز چنین حالتی دارم. پس از گفت و گو، پی بردم كه این احساس خلا درونی، درك مشترك هر دوی ما است؛ در نتیجه تصمیم گرفتیم برای رفع آن، چاره ای بیندیشیم. در آغاز بنا گذاشتیم كه بیش تر به كلیسا رفت و آمد داشته باشیم و به مسائل معنوی بپردازیم تا شاید آن خلا برطرف شود. ارتباطمان را با كلیسا و مسائل معنوی گسترش دادیم و در آن زمینه، كتاب هایی را نیز مطالعه كردیم؛ اما آن خلا و عطش معنوی رفع نشد. چون شنیده بودیم كه در كشورهای شرقی، به ویژه چین و هندوستان، مذاهبی وجود دارند كه مردم را به ریاضت و انجام تمرین های ویژه ای برای رسیدن به حقیقت دعوت می كنند، تصمیم گرفتیم به آن كشورها سفر كنیم، و چون چین، از دیگر كشورهای شرقی، به امریكا نزدیك تر است، ابتدا به چین سفر كردیم.

در چین، از مسؤولان سفارت امریكا خواستیم كسانی را كه در آن كشور در زمینة مسائل معنوی و ریاضت سرآمدند، به ما معرفی كنند و آن ها شخصی را به ما معرفی كردند كه گفته می شد رهبر روحانیان مذهبی چین و بزرگ ترین شخصیت معنوی آن كشور است. با كمك سفارت، موفق شدیم نزد او برویم و با راهنمایی و كمك او مدتی به ریاضت مشغول شدیم؛ اما كمبود معنوی و خلا درونی مان برطرف نشد.

از چین به تبت رفتیم. در آن جا و در دامنه های كوه هیمالیا معبدهایی بود كه عده ای در آن ها به عبادت و ریاضت می پرداختند. به ما اجازه دادند كه به یكی از معبدها راه یابیم و مدتی را به ریاضت بپردازیم. ریاضت هایی كه آن جا متحمّل می شدیم، بسیار سخت بود؛ از جمله چهل شب روی تختی كه روی آن، میخ های تیزی كوبیده بودند می خوابیدیم. پس از گذراندن مدتی در آن جا و انجام ریاضت ها و عبادت، باز احساس كردیم خلا درونی ما همچنان باقی است. از آن جا به هندوستان رفتیم و با مرتاضان فراوانی تماس گرفتیم و مدتی در آن جا به ریاضت پرداختیم؛ اما نتیجه نگرفتیم و مأیوس شدیم. سرانجام این تصوّر در ما پدید آمد كه اصلاً در عالم، واقعیتی وجود ندارد كه بتواند خلا درونی انسان را اشباع كند.

ناامیدانه تصمیم گرفتیم از طریق خاورمیانه به اروپا و سپس امریكا رهسپار شویم. از هندوستان به پاكستان و از طریق افغانستان به ایران آمدیم و ابتدا وارد شهر بزرگ مشهد شدیم و آن را شهر عجیبی یافتیم كه نمونة آن را تاكنون مشاهده نكرده بودیم. در وسطِ شهر، ساختمانی جالب و با شكوه با گنبد و گلدسته های طلا كه پیوسته انبوهی از مردم به آن رفت و آمد داشتند، ما را به خود جلب كرد. پرسیدم: این جا چه خبر است و این مردم چه دینی دارند؟ گفتند: امام (ع)، انسان كاملی است كه به عالی ترین مراحل كمال انسانی رسیده است و او با رسیدن به آن مقام، دیگر مرگی ندارد و پس از رخت بر بستن از دنیا نیز زنده است. مسلمانان چون چنین اعتقادی دارند، به زیارت امامشان می روند و با عرض ادب و احترام جاجت می خواهند و امام (ع) نیاز آن ها را برآورده می سازد.

گفتم:قسمت های برجسته ای از قرآن را برای ما نقل كنید. گفتند: در یكی از آیات قرآن آمده است كه هر چیزی خدا را تسبیح می گوید. آن سخنان برای ما معمایی شد كه چطور با این كه امام آن ها مرده است، باز او را زنده می دانند و افزون بر این معتقدند كه همه چیز، حتی كوه ها و درختان، خدا را تسبیح می گویند! باور نكردیم و تصمیم گرفتیم برای تماشا وارد مشهد رضوی شویم. در صحن، یكی از خادمان كه وسیله ای شبیه چماق با روكش نقره در دست داشت، وقتی متوجه شد ما خارجی هستیم، از ورودمان به صحن جلوگیری كرد و گفت: ورود خارجی ها ممنوع است!

گفتم: ما چندین هزار كیلومتر در دنیا سفر كرده ایم و به اماكن گوناگون وارد شده ایم و هیچ كجا به ما نگفتند كه ورود خارجی ممنوع است. چرا شما از ورود ما جلوگیری می كنید؟ قصد ما فقط تماشای این محلّ است و نیت بدی نداریم. هر چه اصرار كردیم، فایده ای نداشت و از ورود ما جلوگیری كردند. ما با ناراحتی از آن جا دور شدیم و در آن حوالی روبه روی مسافر خانه ای لب جوی آب نشستیم و مدتی من به فكر فرو رفتم كه نكند در عالم حقیقتی باشد كه در این جا نهان است و ما نمی شناسیم؟ اگر در این جا خبری باشد و آنان ما را راه ندهند تا از آن آگاه شویم، برایمان سخت حسرت آور و رنج آور است كه با آن همه زحمت، تلاش و تحمّل رنج سفر از رسیدن به آن حقیقت محروم بمانیم. بی اختیار گریه ام گرفت و مدتی گریستم.

ناگهان این فكر به ذهنم خطور كرد كه آن شخص مدفون یا امام و انسان كامل است و آن ها راست می گویند یا دروغ می گویند و او انسان كامل نیست. اگر آن ها راست بگویند و به واقع او زنده است و بر همه جا احاطه دارد، خودش می داند كه ما به دنبال چه هدفی، این همه راه آمده ایم و باید ما را دریابد و اگر آنان دروغ می گویند، ضرورتی ندارد به تماشای آن جا برویم. همین طور كه اشك می ریختم و خود را تسلّی می دادم، دست فروشی كه تعدادی آیینه، مهر و تسبیح در دست داشت، نزدم آمد و به انگلیسی و با لهجة شهر خودمان گفت: چرا ناراحتی؟ سربلند كردم و جریان را برای او گفتم كه ما برای كشف حقیقت به چندین كشور سفر كرده ایم و سال ها ریاضت كشیده ایم و اكنون كه به این جا آمده ایم، به حرم راهمان نمی دهند. گفت: ناراحت نباش! برو. راهتان می دهند! گفتم: الان ما به آن جا رفتیم و راهمان ندادند. گفت: آن وقت اجازه نداشتند. من در آن لحظه، فكر نكردم كه چطور آن دست فروش به انگلیسی آن هم با لهجة محلی با من حرف می زند و از كجا خبر دارد كه پیش تر خادمان حرم اجازه نداشتند ما را راه دهند و اكنون اجازه دارند، و چرا من راز دلم را برای او گفتم.

سرانجام به سوی حرم راه افتادیم و وقتی به درِ صحن رسیدیم، خادم مانع ورود ما نشد. پیش خود گفتم: شاید ما را ندیده است. برگشتیم و به او نگاه كردیم؛ اما او عكس العملی نشان نداد. وارد صخن شدیم و به راهرویی رسیدیم كه جمعیت انبوهی از آن جا وارد حرم می شدند. ما نیز همراه جمعیت وارد راهرو شدیم. فشار جمعیت ما را از این سو به آن سو می كشاند تا این كه به درِ حرم رسیدیم؛ اما ناگهان من احساس كردم كه اطرافم خالی است و هر چه جلو رفتیم، پیرامونم خلوت تر می شد و بدون مزاحمت و فشار جمعیت به پنجره های ضریح مقدس رسیدم و مشاهده كردم كه درون ضریح شخصی ایستاده است. بی اختیار تعظیم و سلام كردم. آن حضرت با لبخند جواب سلام مرا داد و فرمود: چه می خواهی؟ من هر چه پیش تر در ذهنم بود، یكباره از ذهنم رفت و هر چه خواستم بگویم كه چه می خواهم، چیزی به ذهنم نیامد. فقط یك مطلب به ذهنم آمد و در محضر حضرت گفتم و آن این بود كه من شنیده ام در قرآن آمده است: همة موجودات خدا را تسبیح می گویند! وقتی آن مطلب را عرض كردم، فرمود: به تو نشان می دهم. بعد بی اختیار از حرم بیرون آمدم. باز احساس كردم كه پیرامونم خلوت است و كسی مزاحم من نمی شود. خداحافظی كردم و از حرم خارج شدم؛ اما مبهوت مانده بودم. وقتی از حرم خارح، و به صحن وارد شدم، حالتی به من دست داد كه می شنیدم هر آن چه پیرامون من هست، از در و دیوار و درخت و زمین و آسمان تسبیح می گویند. با مشاهدة این صحنه، دیگر چیزی نفهمیدم و بی هوش بر روی زمین افتادم. پس از به هوش آمدن خود را در اتاقی بر روی تختی دیدم كه عده ای آب به صورتم می ریختند تا به هوش آیم.

پس از آن واقعه، من متوجه شدم كه در عالم حقیقتی وجود دارد و آن حقیقت در این جا است و انسان می تواند به مقامی برسد كه مرگ و زندگی برای او یكسان باشد و مرگ نداشته باشد و همچنین پی بردم كه قرآن راست می گوید كه همه چیز تسبیح گوی خدا است.

نكتة جالب توجه در واقعة پیشین این است كه با آن رخداد خارق العاده همة حقایق از طریق شهود برای آن جوان ثابت شد. به طور مسلم از طریق برهان و بررسی های علمی، فرصت بسیاری لازم بود كه او از همة حقایق آگاه شود؛ چون وقتی خواهان شناخت خدا می شد، باید مدتی را برای اثبات وجود خدا صرف می كرد و پس از آن، نوبت به اثبات نبوت و پس از آن اثبات امامت و دیگر مسائل می رسید؛ اما با یك حادثه، همه چیز برای او اثبات شد. او با شناخت امام هشتم (ع) و حقانیت حضرت، حقانیت شیعه و اعتقادهای آنان را نیز شناخت و دریافت كه امام (ع) مرگ ندارد و مرگ ظاهری معصوم در رفتار و تداوم فعالیت ها و تصرفات تكوینی و معنوی او بی تأثیر است. همچنین حقانیت قرآن و دیگر امور مقدس و اصول مذهبی و دینی ما برای او ثابت شد.



ارتباط با امام زمان (عج)

حال بنگریم كه ارتباط ما با چنین موجود نورانی و عظیمی كه خداوند متعالی برای امثال ما آخرالزمانی ها ذخیره فرموده، چگونه است. همة ما شیعیان به همراه بسیاری از برادران اهل تسنن معتقدیم كه این وجود مقدس حیات دارد؛ اما در پس پردة غیبت است و روزی ظهور خواهد كرد؛ اما او كجا است؟ چه ارتباطی با ما دارد؟ چقدر از حال ما آگاه است؟ آیا همان گونه كه ما از او بی خبریم، او نیز از ما بی خبر است؟! آیا همان طور كه ما در زندگی او نقشی نداریم، او نیز در زندگی ما نقشی ندارد؟!



1.هنگامة اضطرار و توسل به امام زمان (عج)

شاید همة ما هنگام نیاز و اضطرار، همان گونه كه به خداوند بزرگ توجه می یابیم، به امام زمان (عج) نیز توجه كنیم و از او بخواهیم كه به حُرمتِ دعای مستجاب و آبرویی كه در پیشگاه خدا دارد، از ما رفع اضطرار و گرفتاری كند؛ چرا كه معتقدیم: خداوند درهای رحمتش را از راه ولی خود به روی ما گشوده است. این توجه ناخودآگاه، بر اثر ایمانی مرتكز در دل های ما است كه با شیر مادر اندرون شده است و ان شاءالله با جان به در می رود.

این كه هنگام اضطرار به حضرت توجه می كنیم. «یا صاحب الزمان» می گوییم، به چه معنا است؟ این كه گمشده ای در بیابان، پس از تحمل چند شبانه روز گرسنگی، تشنگی و سرگردانی، وقتی از همه جا ناامید می شود، می گوید: یا صاحب الزمان أغثنی، و یا ابا صالح المهدی ادركنی، به چه معنا است؟!

آیا معنای چنین توجه و توسلی جز این است كه آقا از ضمیر و سرنوشت ما آگاهی دارد؟! آیا جز بدین معنا است كه تمام عالم در اختیار او است و بر دل های ما احاطة علمی دارد؟! اگر عالم در اختیار او نباشد و بر دل ها احاطة علمی نداشته باشد، چگونه صدای گمشدة بیابان را می شنود؟! چگونه خبردار می شود و با چه وسیله ای به او كمك می كند؟! چگونه صدای ضعیف بیماری را دل شب، در بستر بیماری اش می شنود یا چگونه فریاد مظلومیت مظلومی را حتی نگفته می شنود؟! این چه مقامی است؟ آیا این مقام به زمانی منحصر است كه ما اضطرار می یابیم؟! آیا حضرت فقط هنگام اضطرار صدای ما را می شنود و در زمان های دیگر، از احوال ما بی خبر است؟!

خود حضرت می فرماید:

ما از تمام حوادثی كه برایتان اتفاق می افتد آگاهیم، و هیچ خبری از اخبار شما بر ما پوشیده نیست.4 ما هرگز از سرپرستی و رسیدگی به امورتان كوتاهی نكرده و یادتان را از خاطر نبرده ایم و اگر جز این بود، دردها و دشواری ها از هر سو بر شما فرود می آمد و دشمنان، شما را ریشه كن می كردند؛ پس، از خدا بترسید و ما را پشتیبانی كنید.5



توجه و توسل مداوم به امام زمان (عج)

اگر در این باره بیندیشیم، از دو جهت برای ما آموزنده خواهد بود: یكی این كه فقط هنگام اضطرار سراغ خدا و اهل بیت (هم) نرویم؛ چرا كه همیشه و در همه حال نیازمند خدا و اولیای خداییم و بسیاری از اوقات نیازمندی خویش را درك نمی كنیم. هنگامی كه خداوند، از راه های عادی نیازهای ما را رفع می كند، از نیازمندی و فقر خویش غافل می شویم؛ اما هرگاه مشكلی در اسباب عادی پیش بیاید، نیاز خویش را در می یابیم و احساس اضطرار می كنیم غافل از این كه این نیاز و اضطرار ما، حقیقتی همیشگی است؛ بنابراین، در همه حال، چه در حال رفاه و چه در حال شدت، باید به خدا و اولیای خدا توجه داشته باشیم.

در حدیثی آمده است: كسی كه خدا را فقط در حالات سختی و شدت می خواند، وقتی صدایش به دعا بلند می شود، ملائكه می گویند: ما صاحب این دعا را نمی شناسیم؛ اما كسی كه در همه حال به یاد خدا است، وقتی هنگام سختی خدا را می خواند، ملائكه می گویند: صدایش آشنا است. حال تفسیر و تعبیر این بیان چیست، خدا می داند؛ اما آن چه ما از این روایت می فهمیم، تشویق به این است كه همیشه به یاد خدا باشید تا هنگام سختی و گرفتاری نیز دعایتان زودتر مستجاب و گرفتاریتان زودتر حل شود. عین این مطلب، در توجه و توسل به اولیای خدا نیز وجود دارد. اصولاً ما نباید دو حساب جداگانه برای خدا و اولیایش باز كنیم و بگوییم: یكی راه خدا، و یكی همه راه توسل است. راه توسل، همان راه خدا است: إن ذكرنا من ذكر الله؛6 همانا ذكر ما، ذكر خدا است.

مگر می شود یاد اهل بیت از یاد خدا جدا باشد؟! از آن جهت اهل بیت (هم) را یاد می كنیم و بدان ها توسل می جوییم كه بندگان شایستة خدا هستند؛ از این رو، یاد خدا در بطن یاد آن ها وجود دارد. راه توسل به اولیای خدا، همان راه دعا و خواستن از خدا است منتها راهی مستقیم تر و نزدیك تر كه زودتر به نتیجه می رسد. نتیجه این می شود كه باید در همه حال، به اولیای خدا، به ویژه وجود مقدس ولی عصر (عج) توجه داشته باشیم. توجه ما به آن وجود مقدس، به حال اضطرار مختص نشود؛ بلكه هر صبح و شام به یاد او باشیم؛ هر شب به یاد او بخوابیم و هر صبح به یاد او بیدار شویم. در طول شبانه روز هر چه بیش تر به او توجه كنیم، به مركز نور و علم و رحمت نزدیك تر شده ایم؛ چرا كه او مجرای فیض خدا است: إین باب الله الذی منه یؤتی؛7 كجا است آن درگاه خدا كه از آن به وادی نور و علم و ایمان وارد می شوند؟ او وجه خدا است: إین وجه الله الذی إلیه یتوجه الأولیاء؛8 كجا است آن وجه خدا9 كه اولیای خدا به او روی آورند و رویش را آیینة خدا ببینند. وقتی با كسی مواجه می شویم، بهترین توجه ها، توجه و نگاه به صورت او است. وقتی با خدا مواجه می شویم، بهترین حالت این است كه گویا به صورت خدا نگاه می كنیم؛ پس نزدیك ترین راه و بهترین حالت این است كه گویا به صورت خدا نگاه می كنیم؛ پس نزدیك ترین راه و بهترین حالتِ توجه به خدا، توجه به ولی عصر (عج) است؛ آن ولی نعمتی كه وجه خدا است و همگی ما به طفیل وجود او آفریده شده ایم.

در پرتو توجه مداوم به ساحت نورانی مولایمان حضرت حجت بن الحسن (عج) می توانیم مشمول ولایت و عنایت خاص حضرت و دعاهای ویژه و خالصانه اش شویم. توجه حقیقی به آن وجه خدا در واقع پیوند قطره ای ناچیز به اقیانوس عظمت و نورانیت است كه احساس تاریكی و تنهایی ما را به روشنی و یگانگی مبدل می سازد. توسل واقعی به آن منبع قدرت و معنویت، سد محكمی است كه ما را در مقابل جمیع وسوسه های شیطانی و آفت های دنیایی و آخرتی مصون و محفوظ نگاه می دارد.



تكاپو برای جلب رضایت امام زمان (عج)

نتیجة دوم این كه وقتی باور كردیم آگاهی مولایمان از رفتار و گفتار و ضمیر ما همیشگی است و به حال اضطرار منحصر نمی شود، می كوشیم كاری نكنیم كه از ما برنجد و دل آزرده شود.

آن بزرگوار فرموده است كه وقتی شیعیان ما مرتكب گناه می شوند، ما آزرده و غمیگین می شویم. در جایی دیگر فرموده است:

گاهی نادانان و بی خردان شیعه و آنان كه دینداری شان از بال پشه ای سست تر است، ما را آزرده خاطر می كنند.10



ولایت تشریعی امام زمان (عج)

ارتباط با وجود مقدس ولی عصر (عج) فقط از زوایة مسائل شخصی مطرح نیست. در عالم تكوینی، او واسطة فیض الاهی و باب خدا است. دعا و عنایت خاصّ حضرت به شیعیان، چه در رفع مشكلات، چه در دفع بلایا و چه در قضای حوایج، گره گشا است و ...؛ اما همة این ها در قلمرو ولایت تكوینیِ حضرت قرار دارد. برای حضرت افزون بر مقام ولایت تكوینی، ولایت تشریعی نیز ثابت است. او در مقام ولی امر جامعه اسلامی است. هر چند در این زمینه نیز مثل بسیاری از زمینه های دیگر كم كار كرده و حقش را ادا نكرده ایم، در هر حال، اعتقاد اجمالیِ خامی داریم كه بر اساس نظر اسلام، به ویژه در دستگاه فكری شیعه، خداوند متعالی همان گونه كه «رب تكوینی» است، «رب تشریعی» نیز هست و قانون و مجری قانون را نیز باید همو تعیین كند.

خداوند متعالی، امرِ قانونگذاری و تعیین مجریان قانون را در جامعه برعهده گرفته است. قوانین اجتماعی اسلام را وضع كرده و مجریان آن را نیز پیامبر اكرم و امامان (هم) قرار داده و كسی كه هم اكنون از سوی خداوند، متصدی اصلی برای ادارة جامعة اسلامی است، وجود مقدس ولی عصر (عج) است. همة ما به ولایت تشریعیِ امام زمان (عج) به طور كلی تا این اندازه اعتقاد داریم؛ اما پرسش این است كه آیا در طولِ زمانِ غیبت ظاهری حضرت، مقامِ سرپرستی جامعة اسلامی و ولایت تشریعی او لغو شده است. آیا خداوند چنین خواسته است كه جامعة اسلامی در آن دوران 255 ساله 11 كه جمعیت تمام مسلمانان به یك میلیون هم نمی رسید، ولی امر و سرپرست داشته باشد، ولی در این زمان كه جمعیت مسلمانان از یك میلیارد هم گذشته است، سرپرستی نداشته باشد؟! آیا خداوند در زمانة غیبت، مجریِ دستورهای خود را تعیین نكرده است؟! آیا در این دوران، مسلمانان و به ویژه شیعیان كه شمارشان بیش از صد میلیون نفر شده، به سرپرست و ولی امر نیازی ندارند؟! آیا در زمان غیبت كبرا، هیچ راه ارتباطی بین شیعیان و امام غایبشان نیست؟!

این مطالب، به طور اجمالی و ارتكازی در باور تمام شیعیان وجود دارد كه زمان غیبت امام زمان (عج)، اطاعت از دستور های مجتهد جامعِ شرایط واجب است. امام زمان (عج) وظیفة شیعیان را در زمانة غیبت، رجوع به عالمان و راویان حدیث جامع شرایط تعیین فرموده است:

و اما در حوادثی كه برایتان واقع می شود، به راویان حدیث ما مراجعه كنید؛ همانا كه ایشان حجت من بر شمایند و من، حجت خدا بر ایشانم. بنابراین حدیث شریف، در دوران غیبت، فقیهای جامع شرایط و در صدر آن ها ولی فقیه كه شبیه ترین مردم به امام معصوم (ع) هستند، حجت های امام زمان (عج) بر شمرده می شوند.12



حكومت اسلامی ایران، جلوه ای از ولایت امام زمان (عج)

خداوند رحمان، پس از هزار و آندی سال، به ما شیعیان ایران توفیق داد تا در لوایِ رهبری مردی از تبار اهل بیت (هم) این فكرِ مرتكز در اذهان عموم شیعیان را عینیت بخشیم و حكومتی اسلامی را به نیابت از امام عصر (عج) بنیان گذاریم. بندگانی خالص و از جان گذشته، آن رهبرِ الاهی را یاری كردند و با نثار جان و تمام هستیِ خویش، زمینه ای را فراهم آوردند تا پس از قرن های متمادی، این اصلِ اصیل شیعی تحقّق یابد.

خداوند رحیم، چه نعمت بزرگی را به شیعیان ایران عطا كرده است! من خود را حتی از شمارش بركاتِ انقلاب اسلامی ایران ناتوان می دانم! ما این نعمت بزرگ را خیلی دست كم گرفته، و از بركات بی شمار آن غافل مانده ایم! یكی از هزاران هزار بركاتِ انقلاب، رواج قرآن در جامعه است. اكنون در ایران اسلامی، صدها و هزاران نونهال، حافظ كال یا حافظ چندین جزء قرآنند. بسیاری از نونهالان خواندن و نوشتن نمی دانند؛ اما معانی آیات قرآن را با لحنِ عربی صحیح بخوانند، وجود نداشت. امروز به لطف خدا و در پرتو حكومت اسلامی، در هر شهر و دیاری ده ها حافظ قرآن داریم.

حكومت اسلامیِ ما با این همه بركت و نعمت، فقط تابشِ پرتوی از نورِ ولایت تشریعیِ وجود مقدس حجت بن الحسن العسكری (ع) است. حال اگر این خورشید درخشان طلوع كند و به طور كامل بر پهنة گیتی بتابد، چه بهشتی بر روی زمین ایجاد خواهد شد؟! ان شاءالله آن روز به زودی خواهد آمد! از خدا می خواهیم كه ما را زنده بدارد تا آن روز را درك كنیم و یا اگر از دنیا نیز رفتیم، بار دیگر ما را زنده كند تا چند روزی هم كه شده، آن دولت كریمه را مشاهده كرده، و به چشم خویش، عزت و اقتدار آن را ببنیم.

این آرزویی است كه تمام مسلمانان و به ویژه شعیان دارند. در دعای عَهدی كه مستحب است هر روز صبح بخوانند، به این مطلب اشاره شده است كه خدایا! اگر مرا تا پیش از ظهور حضرت از دُنیا بردی، در آن ایام مرا زنده كن تا با همان كفنم بیایم و در ركاب مولایم جان بازی كنم و آن دوران صفا و نورانیت را با تمام وجودم دریابم:

اللهم إن حال بینی و بینه الموت الذی جعلته علی عبادك حتماً مقضیاً فأخرجنی من قبری مؤتزراً كفنی شاهراً سیفی مجرداً قناتی ملبیاً دعوة الداعی فی الحاضر و البادی؛ 13 پرودرگارا! اگر میان من و او مرگی كه بر تمام بندگانت قضای حتمی كرده ای، جدایی افكند، مرا از قبر برانگیزان؛ در حالی كه كفنم را در بر كرده ام؛ شمشیرم را از نیام بركشیده ام و دعوتش را كه بر تمام مردم شهر و دیار عالم واجب است، لبیك گفته ام.





1.نمل (27)، 40.

2.رعد (13)، 43.

3. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 26، باب 12، ص 170، روایت 38؛ كلینی، الكافی، ج1، ص 257، روایت 3 محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص 213.

4. قال المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف: «فإنا نحیط علما بانبائكم و لایعزب عنا شی من أخباركم». (علامه مجلسی، بحارالانوار، ج56، ص 174؛ طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص 495. كلمة الإمام المهدی (ع)، ص 152)

5.قال مولانا المهدی علیه الصلوة و السلام: «إنا غیر مهملین لمراعاتكم و لاناسین لذكركم و لولا ذلك انزل بكم الداء و اضطلمكم الاعداء فاتقوا الله جل جلاله و ظاهرونا». (علامه مجلسی، بحارالانوار، ج53، ص 175)

6.بحارالانوار، ج75، ص 768، باب 95، ح 20.

7 و 8. قسمت هایی از دعای ندبه.

9. وجه الله كه بر بعضی از مقام های انبیا و امامان (هم) اطلاق می شود، پس از آن است كه آنان به درجة قرب رسیده و فانی فی الله، و متصف به صفات الله شده اند. در چنین وقتی، اطلاق وجه الله، جنب الله، اسم الله و باب الله بر آنان جایز می شود. (ر.ك: میرزا جواد آقا ملكی تبریزی، رسالة لقاءالله، ص 10)

10.قال المهدی (عج): «قد آذانا جهالاء شیعة و حمقائهم و من دینه جناح بعوضة أرجح منه». (طبرسی، احتجاج، ص473)

11. منظور، از زمان هجرت پیامبر به مدینه تا زمان تولد آقا امام زمان (عج) است؛ چرا كه بنابر نقل قوی تر، تولد امام زمان در سحرگاه جمعه، نیمة شعبان سال 255 قمری واقع شده است.

12.امام زمان (عج) د رتوفیعی می فرماید: «و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا فإنهم حجتی علیكم و انا حجة الله علیهم». (علامه مجلسی، بحارالانوار، ج53، ص181، باب31، ح10)

13. قسمتی از دعای عهد كه هر كس چهل روز پیاپی آن را بخواند، از یاورانِ امام زمان (عج) خواهد بود و حتی اگر تا زمان ظهورِ مولا از دنیا رفته باشد، خداوند قادر متعالی، او را برای یاوریِ قائم آل محمد به دنیا باز خواهد گرداند. (ر.ك: شیخ عباس قمی، كلیات مفاتیح الجنان، دعای عهد حضرت امام عصر (عج))